۱۳۸۸/۰۳/۱۴

ازکدامين امنيت درزاهدان سخن ميگويند؟

از انفجارمسجد علی ابن ابی طالب درزاهدان يک هفته ميگذرد. دراين مدت نه چندان طولانی اتفاقات فراوانی درزاهدان وديگرشهرهای بلوچستان رخ داده اند. پس ازانفجار، شهرمتشنج شد وافرادی درپی انتقام گيری برآمده وبه مسجد مکی ورهبرمذهبی بلوچها حمله ورشدند. حالانکه مولوی عبالحميد عمل انتحاری مذکوررا محکوم کرده بود وهيچ ربطی به آن نداشت. جندالله مسئوليت آنرا برعهده گرفته بود.

مسئولين استان بلافاصله ۳ بلوچ بيگناه را که مدتها پيش درخيابان دستگيرکرده بودند را با هدف انتقام گيری، درزاهدان حلق آويزکردند. روز تشييع جنازه که من هم حضورداشتم شعارهای دشمنانه وتفرقه

افکنانه ای مانند، مرگ برسگ سنی ، مرگ بروهابی، مرگ برمولوی و ... ازسوی مجريان مراسم

فضا را پرکرده بود.

اينها همه وهمه باعث شد که بلوچها به خيابانها ريخته واماکن دولتی وماشينها را به آتش بکشند وبا مامورين درگيرشوند. درمقابل، زابليها ومامورين لباس شخصی که ازحمايت آشکاردستگاههای دولتی برخورداربودند وکمبود اسلحه نيزنداشتند، به مقابله با جوانان ونوجوانان بلوچ پرداخته وشمارکثيری را زخمی کردند.

پس ازآنست که مامورين انتظامی وارد معرکه ميشوند وبازداشتهای گسترده صورت ميگيرد. مامورين تلاش ميورزند تا شهرحالتی عادی بخود گيرد و سرتیپ پاسدار احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، اوضاع شهررا کاملاً عادی توصيف ميکنند واظهارميدارند که درزاهدان امنيت برقراراست.

کدامين امنيت؟ امنيت ۳ـ ۴ سالی است که ازاين استان رخت بربسته است، اين هفته جای خود دارد! امنيت همگانی دراين منطقه پايدارنخواهد بود مگراينکه مشکلات اساسی مردم چاره جوئی نشوند. درسيستان وبلوچستان تضاد وجود دار، تبعيض عمل ميکند، فاصله هست و.... قدرت به دست اقليتی محدود يعنی زابليها سپرده شده وبلوچها که مالکان اصلی اين منطقه هستند، هيچکاره اند وآشکارا تحقيرميشوند. تنگ نظری گروه حاکم درسيستان وبلوچستان به حدی است که حتی بيرجنديها، کرمانيها، يزديها و...رانيز

خودی! به حساب نمی آورند چه رسد به بلوچها که مردمانی ديگربا مذهب، زبان وآداب ورسوم جداگانه ای

هستند.

مگربلوچها ايرانی نيستند که اين همه ازحقوق شهروندی محرومند؟ مگردرقانون اساسی جمهوری اسلامی ايران، به حقوق حتی اقليتهای مذهبی ديگرهمانند مسيحی و... احترام قائل نشده است که ما درشهری مانند زاهدان با جمعيتی اکثراً بلوچ وسنی مذهب بيشرمانه شعارمرگ برسگ سنی سرميدهيم؟ وهابی وسلفی واژه هائی هستند که من ازشان سردرنياوردم.

آنچه ازاوضاع برمی آيد، درصورتيکه مسئولين دولتی واقع بينانه عمل نکنند، شرائط امنيتی درسيستان وبلوچستان بدترخواهد شد. گروههائی همانند گروه ريگی تهديد کرده اند که پس ازاين هرغيربلوچی را مورد حمله قرارخواهند داد وهمگی بايد ازاستان خارج شوند. اين تهديد شامل حال بنده نيزميشود که تمامی دوران زندگی ۵۸ ساله خويش را درکنارمردم شريف ومهربان بلوچ درزاهدان گذرانيده ام. اين چه امنيتی است که پس ازعمری، خانه ام را به قيمتی ناچيزبفروشم ودست زن وبچه ام را بگيرم وبه بيرجند، شهرخودم که درآن بيگانه ای بيش نيستم بروم.

دولت ومسئولين اجرائی ميبايست با ديدی وسيع به مسائل مينگريستند. به همه مليتهای ساکن ايران يکسان برخورد ميکردند. به همه مذاهب احترام ميگذاشتند وازکثرت اقوام ومذاهب لذت ميبردند. نه اينکه با حمايت وتقويت يکی، سبب بروزاينهمه مشکلات برای ديگران ميشدند.

سهل انگاری بيشتردراين رابطه، عواقب بس دردناکی برای منطقه به بارخواهد آورد. دولت مرکزی بايد به دورازتنگ نظری وتاثيرپذيری اززابلی هائی که خود پديد آورنده مشکلات موجود هستند، به حل ريشه ای بحران بلوچستان بپردازد. هنوزديرنشده ومتذکرميشوم، فردا که خواسته های ديگری ازجانب بلوچها مطرح گردد، نميتوان به چاره جوئی پرداخت.

حسن م ـ يکی ازبيرجنديهای مقيم زاهدان

۱۳ خردادماه